محمد مانی مظفریمحمد مانی مظفری، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 25 روز سن داره

شعر و داستانهای کودکانه برای محمد مانی شیرین ترین پسر دنیا

جم جمک برگ خزون

جم جمک برگ خزون مادرم زینب خاتون گیس داره قد کمون از کمون بلندتره از شبق مشکی تره گیس اون شونه می خواد شونه ی فیروزه میخواد حموم هر روزه میخواد ...
16 بهمن 1392

قصه کودکانه ملکه گل ها

  روزی روزگاری ، دختری مهربان در كنار باغ زیبا و پرگل زندگی می كرد ، كه به ملكه گل ها شهرت یافته بود . چند سالی بود كه او هر صبح به گل ها سر می زد ، آن ها را نوازش می كرد و سپس به آبیاری آن ها مشغول می شد . مدتی بعد ، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود . دلش برای گل ها تنگ شده بود و هر روز از غم دوری گل ها گریه می كرد . گل ها هم خیلی دلشان برای ملكه گل ها تنگ شده بود ، دیگر كسی نبود آن ها را نوازش كند یا برایشان آواز بخواند . روزی از همان روزها ، كبوتر سفیدی كنار پنجره اتاق ملكه گل ها نشست . وقتی چشمش به ملكه افتاد فهمید ، دختر مهربانی كه كبوتر ها از او حرف می زنند ، همین ملكه است ...
8 بهمن 1392

ای نام تو بهترین سرآغاز

ای نام تو بهترین سرآغاز بی نام تو نامه کی کنم باز ای یاد تو مونس روانم جز نام تو نیست بر زبانم جز نام تو نیست بر زبانم هم قصه ی نا نموده دانی هم نامه ی نا نوشته خوانی از ظلمت خود رهاییم ده با نور خود آشناییم ده ...
8 بهمن 1392
1